چگونه کودکی مؤدب داشته باشیم تهدید کردن کودکان، نه تنها ما را به مقصود نمی‌رساند، بلکه معمولاً نتیجه عکس به بار می‌آورد. با هر گونه هشدار مستقیم، احتمال این که کودک دوباره آن کار را تکرار کند، افزایش می یابد. در صورتی که به او بگوییم: اگر یک بار دیگر این کار را تکرار کنی...، کودک را به مبارزه جویی دعوت کرده‌ایم.

در واقع شرایطی فراهم آورده ایم که کودک دوباره نافرمایی کند تا به خود و دیگران، جسارت خویش و نیز وجود خود را به اثبات برساند و به طریقی جلب توجه کند. بنابراین هرگز به گونه مستقیم کودک را تهدید نکنید.

هرگز با رفتاری بی ادبانه، به کودک آداب نیاموزید! آداب اجتماعی جزو آن دسته از مهارت هایی است که کودک از طریق جامعه و به خصوص والدین کسب می کند.

متأسفانه در بسیاری مواقع، والدین هنگام آموزش ادب، خودرفتاری ناپسند دارند؛ مثلاً اگر کودک فراموش کند که به بزرگتری سلام بگوید، این بی ادبی است که به خاطر این کار، در مقابل بزرگترها او را شماتت کنیم و یا بگوییم سلامت کو؟؛ ما می توانیم آموزش سلام را به شیوه ای پسندیده انجام دهیم؛ مثلاً در مقابل او به دیگران سلام دهیم و در خلوت به کودک بگوییم: مردم خوشحال می شوند که ما به آنها سلام دهیم و حال آنها را بپرسیم؛ تو نمی خواهی دیگران را خوشحال کنی؟اگر به کودک بگوییم که او بی ادب است، هر نکته ای را که بخواهیم به وی بیاموزیم، بی فایده است. چون کودک در برابر ما جبهه می گیرد و تصور می کند که ذاتاً بی ادب است و دیگر هیچ گونه آموزشی بر او مفید واقع نخواهد شد.

اگر کودک دروغ گفت، بهترین شیوه برخورد این است که مستقیم و صریح به سراغ اصل مطلب برویم و سعی کنیم به او اطمینان دهیم که آماده کمک به وی هستیم؛ به این شرط واقعیت را بگوید.

البته در این شرایط، نخست باید اطمینان داشته باشیم که منظور کودک، دقیقاً قلب واقعیت و دروغ بوده است؛ زیرا کودکان در سنین پایین، در بسیاری موارد، خیال‌بافی ها و رویاهای خود را به شکلی واقعی بیان می کنند، که این مورد نباید با دروغ گویی اشتباه گرفته شود. اما در سنین بالا، تغییر واقعیت می تواند نشانی از دروغ باشد.

نباید فراموش کنیم که ما والدین کودک هستیم و نه بازپرس یا مأمور انتظامی. ما در هیچ مورد حق نداریم کودکمان را سوال پیچ کنیم و موضوع دروغگویی او را تا آن حد بزرگ جلوه دهیم که کودک تصور کند راه برگشتی ندارد و به موجودی گریه و گناهکار بدل شده است.

 باید صریح و بدون تردید با دروغگویی کودک برخورد کنیم. مستقیم با او حرف بزنیم و دلیل عملش را جویا شویم. در عین حال، خود را حامی او نشان دهیم تا از گفتن واقعیت دچار اضطراب نشود.

مثلاً اگر متوجه شدیم فرزندمان در مورد وضعیت خانواده اش، به دوستان یا بچه های همسایه دروغ می گوید، باید مستقیماً وارد اصل ماجرا شویم و با ملایمت به او بگوییم: شنیده ام که درباره خانواده ات این حرف ها را زده ای. من خیلی تعجب کردم؛

چون می دانی که این حرف ها حقیقت ندارد. دلم می خواهد بدانم چرا این کار را کرده ای؟ چه چیزی تو را ناراحت کرده که باعث شده دروغ بگویی؟ چه کمکی از دست من برمی آید؟

متأسفانه گاهی پرسش های والدین، آن قدر تهدید کننده و آزاردهنده است که کودک برای فرار از این بازپرسی و یا تنبیهی که در انتظار اوست، سعی می کند با دروغ از خود دفاع کند. ایجاد فضای امنیت و حمایت در همه حال باعث می شود که کودک به پدر و مادر اطمینان کند؛ و هیچ گاه برای دفاع از خود، مجبور به دروغ گویی و یا اصرار بر دروغ خویش نشود.

هرگز با سخنان تند، نیشدار و طعنه آمیز با فرزندان خود صحبت نکنید

زیرا طعنه و تحقیر، مانعی جدی برای یادگیری و سلامت روانی کودک به شمار می آید. بسیاری از والدین در برابر کوچکترین ضعف یا اشتباه فرزند، او را به باد تمسخر می گیرند و با عبارت هایی چون: پس عقلت کجاست؟!، عقب ماند!، مگر کری؟!، مگر کوری؟!، چقدر بی ادبی! یا چقدر خنگی! قصد ادب کردن کودک را دارند.

در حالی که نمی دانند با این کلام های توهین آمیز، راه ارتباطی خود و کودک را می بندند؛ و ذهن او را از احساس منفی نسبت به خودش و نیز پدر و مادر آکنده می کنند. بدترین تأثیر این شیوه آن است که خودپنداره کودک را مخدوش می کند؛

 یعنی به تصویر ذهنی کودک از خودش لطمه می زند. در نتیجه او خود را آدمی پایین تر از دیگران می بیند و چنین فردی مستعد انجام کارهای خلاف و نادرست می شود؛ زیرا در ذهنش تصویر مثبتی از خود ندارد و در نتیجه وجدان اخلاقی اش شکل درستی پیدا نمی کند.

به یاد داشته باشیم که در همه حال باید سعی کنیم به کودک احترام بگذاریم و با لحنی مؤدبانه و سرشار از اطمینان با وی صحبت کنیم تا او هم به فکر برخورد متقابل نیفتد و در ذهن خود پدر و مادرش را حقیر و نادرست نبیند و سرچشمه های خشم و نفرت در کودک پدید نیاید.

 فراموش نکنیم که اگر امروز به کودکان مان برچسب های نادرست بزنیم، فردا آنها برچسب های نامناسب تری تحویل خود ما خواهند داد و ما را آن گونه خطاب خواهند کرد.

هرگز به کودکان خود قول ندهید به گونه ای که در مقابل، از آنها وعده کار خاصی را بگیرید.

اگر بچه ها به قول دادن از سوی شما عادت کنند، حرف های معمولی تان برایشان بی ارزش می شود و فقط سخنان با پشتوانه قول و وعده را جدی خواهند گرفت. رابطه کودک و والدین باید براساس اعتماد متقابل باشد. اما وقتی مادر یا پدر برای اثبات گفته خود، وعده ای می دهد، در واقع نه از موضع اعتماد، بلکه از موضع ضعف رفتار می کند؛ زیرا به گونه ای غیر مستقیم، حرف خود را بدون پشتوانه وعده، فاقد ارزش و اعتبار می بیند. مثلاً هرگز به کودکتان نگویید: اگر دختر خوبی باشی، برایت عروسک یا اسباب بازی می خرم. یا اگر درست را خوب بخوانی، تو را به پارک می برم. ؛ با این روش، اولاً ارزش رابطه سالم را زیر سوال می برید و ثانیاً اگر به هر دلیلی نتوانستید به قول خود عمل کنید، از کودک سلب اعتماد می شود.

او دیگر به شما اطمینان نخواهد داشت و به تدریج نسبت به محیط و جهان پیرامونش بدبین خواهد شد. بسیاری ازما وقتی در برابر چنین وضعیتی قرار می گیریم، با خود می گوییم که ای کاش هرگز به او قول یا وعده نداده بودم.

باید توجه داشت که کودکان بدقولی و خلف وعده بزرگسالان را به آسانی فراموش نمی کنند و به تدریج رابطه ای آکنده از بدگمانی با اطرافیان خود پیدا می کنند. به همین دلایل هرگز نباید از بچه ها قول بگیریم که فلان کار را انجام ندهند و مثلاً بچه خوبی باشند. زیرا ما این قول را در دهان او گذاشته ایم و این وعده به خود کودک تعلق ندارد.

 پس اگر کودک به هر دلیلی نتواند از عهده انجام آن وعده برآید، بی دلیل احساس حقارت را در او دامن زده ایم.

در رفتار با کودکان، شیوه برخورد مبتنی بر قول به تدریج به رفتاری شکایت آمیز بدل می شود؛ زیرا اغلب موانع بر سر راه انجام قول ها و وعده ها وجود دارد؛ و معمولاً همیشه یکی از طرفین (والدین یا کودک) از طرف دیگر شاکی است و احساس زیان می کند، چون حس می کند طرف مقابل به وعده اش عمل نکرده است.

در حالی که روابط سالم انسانی، نباید بر مبنای داد و ستد وعده ها باشد، بلکه بایستی براساس محبت، احترام و اطمینان بنا شود؛ و این وظیفه ماست که با رفتاری سرشار از توجه، عاطفه و اعتماد، این شیوه برخورد را به کودکان مان بیاموزیم.
نی نی بان